به سوی نور
"به سوی نور" 
نويسندگان
لینک دوستان

"بسمی تعالی"

این وب صرفا برای پاسخ دادن به سوالات شرعی و دینی شما طراحی شده است.

کشور ایران جزء معدود کشورهای جهان است که آمار وجود شیعه و مسلمان واقعی در آن زیاد است. به همین دلیل کسانی که این دین و مذهب را قبول ندارند سعی بیشتری در گمراه کردن ما ایرانی ها دارند و امروزه شاهد پیدا شدن دین و فرقه های بسیاری مانند یهودیت، بودایی، زرتشتی، آتش پرستی، شیطان پرستی و ... می شویم. بنابراین برای پایداری این مذهب و عمیق کردن اعتقاد های مردم این سایت طراحی شده و ما امیدواریم که بتوانیم با این عمل از چنین فاجعه ای جلوگیری کنیم.

شما دوستان می توانید هر گونه سوال در مورد اسلام، تفاوت شیعه و سنی، پیدایش فرقه های جدید، دنیا و آخرت، ازدواج از نظر اسلام، انجام اعمال واجب، ائمه و... بپرسید. ما پاسخ گوی شما عزیزان هستیم.

                                                                                                                                       باتشکر

                                                                                                                                        راشد





سوره حمد در مكه نازل شده و دارای7 آيه است و در ميان سوره های قرآن درخشش فراواني دارد. اين سوره، اساسا با سوره های ديگر قرآن از نظر لحن و آهنگ، فرق روشنی دارد به خاطر اينكه سوره های ديگر همه به عنوان سخن خداست، اما اين سوره از زبان بندگان است، و به تعبير ديگر در اين سوره، خداوند طرز مناجات و سخن گفتن با او را به بندگانش آموخته است. آغاز اين سوره با حمد و ستايش پروردگار شروع می شود. و با ابزار ايمان به مبدأ و معاد( خداشناسي و ايمان به رستاخيز) ادامه می يابد، و با تقاضاها و نيازهای بندگان پايان می گيرد. اين سوره، تبلوری است از ارتباط نزديك و بی واسطه خدا با انسان، و مخوق با خالق، در اينجا تنها او را می بيند، با او سخن می گويد،پيام او را با گوش جان می شنود، حتی هيچ پيامبر مرسل و فرشته ی مقربي در اين مان واسطه نيست و عجب اين كه اين پيوند و ارتباط مستقيم خلق با خالق آغازگر قرآن مجيد است. هفت آيه ای كه در اين سوره وجود دارد هر كدام اشاره به مطلب مهمي ست:

1-    بِسْمِ الله الرَّحْمن الرَّحيمِ     " به نام خداوند بخشنده ی بخشايشگر"

بهترين سرآغاز:

ميان همه ی مردم جهان رسم است كه هر كار مهم و پرارزشي را به نام بزرگی از بزرگان آغاز می كنند، يعني آن كار را با آن شخصيت مورد نظر از آغاز ارتباط می دهند. اما آيا بهتر نيست برای پاينده بودن يك برنامه و جاويد ماندن يك تشکيلات، آن را به وجود پايدار و جاوداني ارتباط دهيم كه فنا در ذات او راه ندارد؛ چرا كه همه ی موجودات اين جهان به سوی كهنگي و زوال می روند، تنها چيزی باقی می ماند كه با آن ذات لايزال بستگی دارد. اگر نامی از پيامبران و انبياء باقی است به علت پيوندشان با خدا و عدالت و حقيقت است كه كهنگی در آن راه ندارد، و اگر فی المثل اسمي از "حاتم" بر سر زبان ها است به خاطر همبستگي اش با سخاوت است كه زوال ناپذير است. از ميان تمام موجودات آن كه ازلی و ابدی ست تنها ذات پاك خداست و به همين دليل بايد همه چيز و هر كار را با نام او آغاز كرد و در سايه ی او قرار داد و از او استمداد نمود لذا در نخستين آيه قرآن آمده: " به نام خداوند بخشنده ی بخشايشگر" ( بِسْمِ الله الرَّحْمن الرَّحيمِ ).

اين كار نبايد تنها  از نظر اسم و صورت باشد، كه بايد از نظر واقعيت و معني با او پيوند داشته باشد؛ چرا كه اين ارتباط او را در مسير صحيح قرار می دهد و از هر گونه انحراف باز می دارد و به همين دليل چنين كاری حتما به پايان می رسد و پربركت است. به همين مناسبت خداوند بزرگ در نخستين آياتی كه به پيامبر وحي شد دستور می دهد در آغاز شروع تبليغ اسلام اين وظيفه ي خطير را با نام خدا شروع كند: " إِقْرأ بِاسْمِ رَبِّكَ "

و می بينيم حضرت نوح در آن طوفان سخت و عجيب، هنگام سوارشدن بر كشتی، برای رسيدن  به سر منزل مقصود، و پيروزی بر مشكلات به ياران خود دستور می دهد هنگام حركت، و در موقع توقف كشتی "بسم الله" بگويند. تنها سوره توبه است كه بسم الله در آغاز آن نمی بينيم؛ چرا كه سوره ی "توبه" با اعلان جنگ به جنايتكاران مكه و پيمان شكنان آغاز شده، و اعلام جنگ با توصيف خداوند به " رحمان و رحيم" سازگار نيست.

توجه به اين نكته لازم به نظر می رسد كه: ما در همه جا بسم الله می گوييم، چرا بسم الخالق يا بسم الرازق و مانند آن نمی گوييم؟!

نكته اين است: "الله" جامع ترين نام های خداست و همه ی صفات او را يك جا بازگو می كند، اما نام های ديگر اشاره به بخشي از كلمات او است، مانند خالقيت، رحمت و مانند آن.

در ميان دانشندان و علماء شيعه اختلافی در اين مسأله نيست، كه "بسم الله" جزء سوره ی "حمد" و همه ی سوره های قرآن است، اصولا ثبت بسم الله در متن قرآن مجيد در آغاز همه ی سوره ها، خود گواه زنده ي اين امر است؛ زيرا مي دانيم در متن قرآن چيزی اضافه نوشته نشده است، و ذكر "بسم الله" در آغاز سوره ها از زمان پيامبر(ص) تا كنون معمول بوده است. اما آيا بسم الله در آغاز هر سوره ای جزء سوره است يا نه؟ دانشمندان معتقد اند كه جزء سوره است و  مهم ترين دليل آن ها بر ذكر "بسم الله" در آغاز هر سوره ای- جزء سوره ی "برائت" – است.

" الله " جامع ترين نام خداست.

در جمله ی "بسم الله" نخست با كلمه ی "اسم" روبه رو می شويم و به گفته ی علمای ادبيات عرب، اصل آن از "سُمُو" ( بر وزن غُلوّ) گرفته شده كه به معني بلندی و ارتفاع است، و اين كه به هر نامي "اسم" گفته می شود به خاطر آن است كه مفهوم آن بعد از نامگذاری از مرحله ی خفا و پنهانی به مرحله ی بروز و ظهور و ارتفاع می رسد، و يا به خاطر آن است كه لفظ با نامگذاری، معنی پيدا می كند و از محمل و بی معنی بودن در می آيد و علوّ و ارتفاع می يابد. به هر حال بعد از كلمه ی "اسم" به كلمه ی "الله" برخورد می كنيم كه جامع ترين نام های خدا است؛ زيرا بررسی نام های خدا كه در قرآن مجيد و يا ساير منابع اسلامي آمده نشان می دهد هر كدام از آن يك بخش خاص از صفات خدا را منعكس می سازد،تنها نامی كه اشاره به تمام صفات و كمالات الهی، يا به تعبير ديگرجامع صفات جلال و جمال است همان "الله" است. به همين دليل اسماء ديگر خداوند غالبا به عنوان صفت برای كلمه ی "الله" گفته می شود به عنوان نمونه:

"غفور" و "رحيم" كه به جنبه آمرزش خداوند اشاره مي كند( فَإنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحيم ).

رحمت عام و خاص خدا:

مشهور در ميان گروهی از مفسران اين است كه: صفت "رحمان"، اشاره به رحمت عام خداست كه شامل دوست و دشمن، مؤمن و كافر، نيكوكار و بدكار مي باشد؛ زيرا "باران رحمت بی حسابش همه را رسيده، و خوان نعمت بي دريغش همه جا كشيده" همه ي بندگان از مواهب گوناگون حيات بهره مندند، و روزي خويش را از سفره ي گسترده ي نعمت هاي بي پايانش بر مي گيرند، اين هما ن رحمت عام اوست كه پهنه ي هستي را در بر گرفته و همگان در درياي آن غوطه ورند. ولي "رحيم" اشاره به رحمت خاص پروردگار است كه ويژه ي بندگان مطيع، صالح و فرمان بردار است؛ زيرا آنها به حكم ايمان و عمل صالح، شايستگي اين را يافته اند كه از رحمت، بخشش و رحمت خاصي كه آلودگان و تبهكاران از آن سهمي ندارند، بهره مند گردند. تنها چيزي كه ممكن است اشاره به اين مطلب باشد آن است كه: "رحمان" در همه جا در قرآن به صورت مطلق آمده است كه نشانه ي عموميت آن است، در حالي كه "رحيم" گاهي يه صورت مقيد ذكر شده كه دليل بر خصوصيت آن است مانند: وَ كانَ بِالْمُؤمِنينَ رَحيماً: "خداوند نسبت به مؤمنان رحيم است" و گاه به صورت مطلق مانند سوره "حمد".  از سوئي ديگر "رحمان" را صيغه ي مبالغه دانسته اند كه خود دليل ديگري برعموميت رحمت او است، و "رحيم" را صفت مشبه كه نشانه ي ثبات و دوام است و اين ويژه ي مؤمنان مي باشد. شاهد ديگر اين كه "رحمان" از اسماء مختص خداوند است و در مورد غير او بكار نمي رود، در حاي كه "رحيم" صفتي است كه هم در مورد خدا و هم در مورد بندگان استعمال نمي شود. گاه مي بينيم "رحيم" نيز، به صورت يك وصف عام استعمال مي شود البته، هيچ مانعي ندارد تفاوتي كه گفته شد در ريشه ي اين دو لغت باشد، اما استثناهائي نيز در آن راه يابد.

چرا صفات ديگر خدا در "بسم الله" نيامده است؟!

اين مضوع قابل توجه است كه تمام سوره هاي قرآن با "بسم الله" شروع مي شود(به جزء سوره ي برائت) و در "بسم الله" پس از نام ويژه ي "الله" تنها روي صفت "رحمانيت و رحيميت" او تكيه مي شود، و اين سؤال انگيز است كه چرا سخني از بقيه ی صفات در اين موضع حساس به ميان نيامده؟ اما با توجه به يك نكته، پاسخ اين سؤال روشن مي شود و آن اين كه در آغاز هر كار لازم است از صفتي استمداد كنيم كه آثارش بر سراسر جهان پرتوافكن است، همه ي موجودات را فرا گرفته و گرفتاران را در لحظات بحراني نجات بخشيده است. جالب اين كه نيرويي همچون نيروي جاذبه، جنبه ي عمومي دارد و دل ها را به هم پيوند مي دهد همين صفت رحمت است، براي پيوند خلق با خالق  نيز از اين صفت رحمت بايد استفاده كرد. مؤمنان راستين با گفتن بِسْمِ الله الرَّحْمن الرَّحيمِ در آغاز كارها، دل از همه جا بر مي كنند و تنها به خدا دل مي بندند، از او استمداد و ياري مي طلبند، خداوندي كه رحمتش فراگير است، و هيچ موجودي از‌ آن، بي نصيب نيست. اين درس را نيز از "بسم الله" به خوبي مي توان آموخت كه اساس كار خداوند بر رحمت است و مجازات، جنبه ي استثنائي دارد كه تا عوامل قاطعي براي آن پيدا نشود تحقق نخواهد يافت، چنان كه در دعا مي خوانيم: يا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه: "اي خدائي كه رحمتت بر غضب پيشي گرفته است".

انسان ها نيز بايد در برنامه ي زندگي چنين باشند، اساس و پايه ي كار را بر رحمت و محبت قرار دهند، و توسل به خشونت را براي مواقع ضرورت بگذارند، قرآن114 سوره دارد،113 سوره با "رحمت" آغاز مي شود، تنها سوره ي "توبه" كه با اعلان جنگ و خشونت آغاز مي شود و بدون "بسم الله" است!

2- الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعالَمينَ

"ستايش مخصوص خداوندي است كه پروردگار جهانيان است."

جهان غرق رحمت او است:

بعد از "بسم الله" كه آغازگر سوره بود، نخستين وظيفه ي بندگان آن است كه به ياد مبدأ بزرگ عالم هستي و نعمت هاي بي پايانش بيفتند، همان نعمت هاي فراواني كه سراسر وجود ما را احاطه كرده و راهنماي ما در شناخت پروردگار و هم انگيزه ي ما در راه عبوديت است. اين كه مي گویيم: انگيزه، به خاطر آن است كه هر انساني به هنگامي كه نعمتي به او مي رسد فوراً مي خواهد، بخشنده ي نعمت را بشناسد، و طبق فرمان فطرت به سپاسگزاري برخيزد و حق شكر او را ادا كند. راهنماي ما در شناخت پروردگار نعمت هاي او است، به خاطر آن است كه بهترين و جامع ترين راه براي شناخت مبدأ، مطالعه در اسرار آفرينش، رازهاي خلقت و مخصوصاً وجود نعمت ها در رابطه با زندگي انسان ها است. به اين دلين سوره ي "فاتحة الكتاب" با اين جمله شروع مي شود: "ستايش مخصوص خداوندي است كه پروردگار جهانيان است". (الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعالَمينَ) براي پي بردن به عمق و عظمت اين جمله لازم است، به تفاوت ميان "حمد"، "مدح" و "شكر" و نتايج آن توجه شود:

1-    "حمد" در لغت عرب به معني ستايش كردن در برابر كار يا صفت نيك اختياري است، يعني هنگامي كه كسي آگاهانه كار خوبي را انجام دهد، و يا صفتي را براي خود برگزيده كه سرچشمه ي اعمال نيك اختياري است، ما او را حمد و ستايش مي گوييم. ولي "مدح" به معني هرگونه ستايش است، خواه در برابر يك امر اختياري باشد و يا غير اختياري، في المثل تعريفي را كه از يك گوهر گران بها مي كنيم، عرب آن را "مدح" مي نامد، و به تعبير ديگر مفهوم مدح، عام است در حالي كه مفهوم حمد خاص مي باشد. اما مفهوم "شكر" از همه ي اين ها محدودتر است، تنها در برابر نعمت هایي شكر و سپاس مي گوييم كه از ديگري با ميل و اراده ي او به ما رسيده است و اگر به اين نكته توجه كنيم كه الف و لام "الحمد" به اصطلاح " الف و لام" جنس است و در اينجا معني عموميت را مي بخشد، چنين نتيجه مي گيريم كه هر گونه حمد و ستايش مخصوص خداوندي است كه پروردگار جهانيان است.

2-     اصولاً توصيف "الله" در اينجا به "رَبِّ الْعالمينَ"، در واقع از قبيل ذكر دليل بعد از بيان مدعا است، گويي كسي سؤال مي كند: چرا همه ي حمد ها مخصوص خداست، در پاسخ گفته مي شود: براي اين كه او رَبِّ الْعالمينَ و پروردگار جهانيان است.

3-     از كلمه ي "حمد" اين نكته به خوبي استفاده مي شود كه خداوند همه ي اين مواهب و نيكي ها را با اراده و اختيار خود، ايجاد كرده است، بر ضد گفته ي آنان كه خدا را مانند خورشيد يك مبدأ مجبور فيض بخش مي دانند.

4-     جالب اين كه "حمد" تنها در آغاز كار نيست، بلكه پايان كارها نيز چنان كه قرآن به ما تعليم مي دهد،  با حمد خدا خواهد بود.

 

اما كلمه ي "ربّ" در اصل به معني مالك و صاحب چيزي است كه به تربيت و اصلاح آن مي پردارد. اين كلمه به طور مطلق تنها به خدا گفته مي شود، و اگر به غير خدا اطلاق گردد حتماً به صورت اضافه است مثلاً مي گويم: رَبُّ الدّار: "صاحب خانه".

كلمه ي "عالَمِين" جمع "عالم" است و عالم، به معني مجموعه اي است از موجودات مختلف كه داراي صفات مشترك و يا زمان و مكان مشترك هستند، مثل:عالم انسان، عالم حيوان، عالم گياه، و يا مي گویيم: عالم شرق و عالم غرب، عالم امروز و عالم ديروز، بنابراين "عالم" خود به تنهايي معني جمعي دارد و هنگامي كه به صورت "عالمين" جمع بسته مي شود اشاره به تمام مجموعه هاي اين جهان است.

 اين نكته قابل توجه است كه بعضي، عالم را به دو گونه تقسيم كرده اند: عالم كبير و عالم صغير، وجود يك انسان است، چرا كه وجود يك انسان خود به تنهايي مجموعه اي است از نيروهاي مختلفي كه حاكم بر اين عام بزرگ مي باشد، و در حقيقت انسان، نمونه برداري از همه ي جهان است. آنچه سبب مي شود  ما روي مفهوم وسيع عالم تكيه كنيم آن است كه بعد از جمله ي"الْحَمْدُ للهِ" آمده در اين جمله همه ي حمد و ستايش را مخصوص خدا مي شماريم، سپس "رب الْعالمين" را به منزله ی دليلي بر آن ذكر مي كنيم، مي گویيم: همه ی ستايش ها مخصوص او است؛ چرا كه هر كمالي و هر نعمتي و هر موهبتی كه در جهان وجود دارد مالك، صاحب و پروردگارش او مي باشد.

3- الرَّحْمنِ الرَّحيم         " بخشنده و بخشايشگر است"

معني "رحمان" و "رحيم" و گسترش مفهوم آن ها و همچنين تفاوت ميان اين دو كلمه را در تفسير "بسم الله" مشروحاً خوانديم، و نيازي به تكرار نيست. نكته اي كه در اينجا بايد اضافه كنيم اين است: اين دو صفت كه از مهم ترين اوصاف الهي است در نماز هاي روزانه ی ما حداقل30 بار تكرار مي شود( دو مرتبه در سوره ي "حمد" و يك مرتبه در سوره ای بعد از آن می خوانيم) و به اين ترتيب60 مرتبه خدا را به وصف رحمتش مي ستایيم.

در تاريخ بردگی می خوانيم:

" صاحبان آنها با قساوت و بی رحمی عجيبی با آنها رفتار می كردند، چنان كه می گويند اگر بنده اي در انجام خدمات اندك قصوری می ورزيد مجازات های سخت می ديد."

در جای ديگر می خوانيم: " غلامان محكوم را در قفس درندگان می انداختند و اگر جان سالم به در می بردند درنده ی ديگری را داخل قفس او می كردند."

اين بود نمونه اي از رفتار مالكان با بردگان خويش، اما خداوند جهان در قرآن كراراً تذكر می دهد: اگر بندگانم بر خلاف دستورم عمل كردند و پشيمان شدند می بخشم، می آمرزم، رحيم و مهربانم آنجا كه می فرمايد:

" ای كساني كه از حريم بندگي سرباز زده ايد از رحمت خدا مأيوس نشويد، خداوند همه ی گناهان را می آمرزد " (توبه كنيد و از دريای بی پايان رحمت خدا بهره مند شويد). بنابراين آوردن" رحمان و رحيم" بعد از "رب العالمين" اشاره به اين نكته است كه: ما در عين قدرت نسبت به بندگان خويش، با مهربانی و لطف رفتار می كنيم. اين بنده نوازی و لطف خدا، بندگان را شيفته ی او می سازد كه با يك دنيا علاقه بگويند: "الرَّحْمن الرَّحيم". اينجا است كه انسان متوجه مي شود، چقدر فاصله است بين رفتار خداوند بزرگ، با بندگان خويش! و روش مالكان با زير دستان خود، مخصوصاً در عصر شوم بردگي.

4- مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ    " ( خداوندي كه) مالك روز جزاست"

ايمان به رستاخيز دومين پايگاه:

در اينجا به دومين اصل مهم اسلام يعني قيامت و رستاخيز توجه مي كند و مي گويد: "خداوندي كه مالك روز جزاست" ( مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ ). و به اين ترتيب محور مبدأ و معاد كه پايه ي هر گونه اصلاح اخلاقي و اجتماعي است در وجود انسان تكميل مي گردد. جالب اينكه در اينجا تعبير به "مالكيت خداوند" شده است، كه نهايت سيطره و نفوذ او را بر همه چيز و همه كس در آن روز، مشخص مي كند، روزي كه همه ي انسان ها در آن دادگاه بزرگ براي حساب حاضر مي شوند، و در برابر مالك حقيقي خود قرار مي گيرند، تمام گفته ها، كارها و حتي انديشه هاي خود را حاضر مي بينند، هيچ چيز حتي به اندازه ي سر سوزني نابود نشده و به دست فراموشي نيفتاده است، و اكنون اين انسان است كه بايد بار همه ي مسئوليت هاي اعمال خود را بر دوش كشد! بدون شك مالكيت خداوند در آن روز، يك مالكيت اعتباري، نظير مالكيت ما نسبت به آنچه در اين جهان مالك ما است، نمي باشد؛ چرا كه اين مالكيت قراردادي است با تشريفات و اسنادي مي آيد كه با تشريفات و اسناد ديگري از ميان مي رود، ولي مالكيت خدا نسبت به جهان هستي مالكيت حقيقي است، و آن پيوند و ارتباط خاص موجودات با خدا است كه اگر يك لحظه بريده شود نابود مي شوند. به تعبير ديگر اين مالكيت نتيجه ي "خالقيت و ربوبيت" است، آن كس كه موجودات را آفريده و تحت حمايت خود پرورش مي دهد، و  لحظه به لحظه فيض وجود و هستي به آن ها مي بخشد، مالك حقيقي موجودات است. در حديثي از امام سجاد (ع) مي خوانيم: "هنگامي كه به آيه ي "مالِكِ يَوْم الدِّينِ" مي رسيد، آن قدر آن را تكرار مي كرد كه نزديك بود روح از بدنش پرواز كند". اما كلمه ي " يَوْم الدِّينِ"، اين تعبير در تمام مواردي كه در قرآن استعمال شده به معني قيامت آمده است چنانكه در قرآن در آيات17و 18و 19 سوره ي "انفطار" با صراحت به اين معني اشاره شده است (اين تعبير متجاوز از ده بار در قرآن مجيد به همين معني آمده است).

و اين كه چرا آن روز، روز دين معرفي شده؟ به خاطر اين است كه آن روز، روز جزا است و "دين" در لغت به معني "جزا" مي باشد، و روشن ترين برنامه اي كه در قيامت اجرا مي شود همين برنامه ي جزا و كيفر و پاداش است، در آن روز پرده از روي كارها كنار مي رود، و اعمال همه دقيقاً مورد محاسبه قرار مي گيرد و هر كس جزاي اعمال خويش را اعم از خوب و بد مي بيند. اما اين كه "دين" به معني "حساب" است، شايد اين تعبير از قبيل ذكر علت و اراده ي معلول باشد؛ زيرا هميشه حساب مقدمه اي براي جزا است.

5- إيّاكَ نَعْبُدُ وَ إيّاكَ نَسْتَعينُ

" (پروردگارا) تنها تو را مي پرستم و تنها از تو ياري مي جويم"

انسان در پيشگاه خدا:

اين جا سرآغازي است براي نياز هاي بنده و تقاضا هاي او از خدا، لحن سخن در سوره ي "حمد" از اينجا عوض مي شود، آيات قبل حمد و ثناي پروردگار و اظهار ايمان به ذات پاك او و اعتراف به روز قيامت بود. اما از اين جا گویي "بنده" با اين پايه ي محكم عقيدتي و معرفت و شناخت پروردگار، خود را در حضور او، و در برابر ذات پاكش مي بيند، او را مخاطب ساخته، نخست از عبوديت خويش در برابر او، و سپس از امداد ها و كمك هاي اوسخن مي گويد، عرض ميكند: "تنها تو را مي پرستم و تنها از تو ياري مي جويم". (إيّاكَ نَعْبُدُ وَ إيّاكَ نَسْتَعينُ).

به تعبير ديگر: هنگاي كه مفاهيم آيات گذشته در جان انسان جاي گيرد، اعماق وجودش به نور الله، پرورش دهنده ي جهانيان روشن مي شود، و رحمت عام و خاص او و مالكيتش در روز جزا را درك مي كند،  به صورت يك فرد كامل از نظر عقيده در مي آيد، اين عقيده ي عميق توحيدي نخستين ثمره اش، از يكسو بنده ي خالص خدا بودن، و از بندگي بت ها و جباران و شهوات در آمدن، و از سوي ديگر، دست استمداد به ذات پاك او دراز كردن است. توحيد عبادت آن است كه هيچ كس و هيچ چيز را جز ذات خدا شايسته ي پرستش ندانيم، تنها به فرمان او گردن نهيم، تنها قوانين او را به رسميت بشناسيم و از هر نوع بندگي و تسليم در برابرغير ذات پاك او بپرهيزيم. بشر در اين جهان با نيروهاي مختلفي روبه رو است، هم از نظر نيروهاي طبيعي، و هم نيروهاي درون ذاتي خود. براي اين كه بتواند در برابر عوامل مخرب، ويرانگر و منحرف كننده، مقاومت كند احتياج به يار و مدد كاري دارد، اينجا است كه خود را در زير چتر حمايت پروردگار قرار مي دهد، همه روز از خواب بر مي خيزد، و با تكرار جمله ي " إيّاكَ نَعْبُدُ وَ إيّاكَ نَسْتَعينُ" اعتراف به عبوديت پروردگار كرده و از ذات پاك او براي پيروزي در اين مبارزه ي بزرگ كمك مي گيرد، و شامگاهان نيز با تكرار همين جمله، سر به بستر مي نهد، با ياد او بر مي خيزد و با ياد و استمداد از وجود او به خواب مي رود و خوشا به حال كسي كه به چنين مرحله اي از ايمان برسد، در برابر هيچ گردنكش و زورمندي سر تعظيم فرود نياورد، در مقابل جاذبه ي ماديات خود را نبازد، همچون پيامبر كه مي گويد: "نماز و عبادتم، مرگ و حياتم همه از آن خداوند است كه پروردگار جهانيان است".

6- اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ     "ما را به راه راست هدايت كن"

پيمودن صراط مستقيم:

پس از اظهار تسليم در برابر پروردگار، و وصول به مرحله ي عبوديت و استعانت و استمداد از ذات پاك او، نخستين تقاضاي بنده اين است كه او را به راه راست هدايت فرمايد، تا خدايي كه همه ي نعمت ها را به او ارزاني داشته، نعمت هدايت را نيز بر آ ن بيفزايد. گر چه اين انسان در چنين شرایطي مؤمن است، و با خداي خود آشنا، اما امكان دارد هر آن اين نعمت- به خاطر عواملي- از او سلب گردد، و از صراط مستقيم منحرف و گمراه شود. به علاوه اين "صراط مستقيم" كه همان آیین حق است، مراتب و درجاتي دارد كه همه ي افراد در پيمودن اين درجات يكسان نيستند، هر مقدار از اين درجات را انسان طي نمايد، باز درجات بالاتر و والاتري وجود دارد كه انسان با ايمان، بايد از خدا بخواهد تا او را به آن درجات هدايت كند.

در اينجا يك سؤال معروف مطرح مي شود كه: چرا ما همواره از خدا در خواست هدايت به صراط مستقيم مي كنيم، مگر ما گمراهيم؟ در مسير هدايت هر لحظه بيم لغزش و انحراف درباره ي انسان مي رود، به همين دليل بايد خود را در اختيار پروردگار بگذارد و تقاضا كند كه او را بر راه راست ثابت نگه دارد. همان گونه كه هر لحظه وجود تازه اي به ما مي رسد، به هدايت جديدي نيز نيازمنديم، بديعي است اگر موانعي در سيم هاي معنوي ارتباطي ما با خدا ايجاد شود، كژي ها، ظلم ها، ناپاكي ها و... پيوند ما را از آن منبع هدايت قطع مي كند، و همان لحظه از صراط مستقيم منحرف خواهيم شد. هدايت همان پيمودن طريق تكامل است كه انسان تدريجاً مراحل نقصان را پشت سر بگذارد و به مراحل بالاتر برسد. اين را نيز مي دانيم: طريق تكامل نامحدود است و همچنان به سوي بي نهايت پيش مي رود.

7- صِراطَ الَّذينَ أنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلا الضّالِّينَ

" راه كساني كه آنان را مشمول نعمت خود ساختي، نه كساني كه بر آنها غضب كردي و نه راه گمراهان!"

دو خط انحرافي:

اين آيه در حقيقت تفسير روشني است براي "صراط مستقيم" كه در آيه ي قبل خوانديم، مي گويد: "مرا به راه كساني هدايت فرما كه آنان را مشمول انواع نعمت هاي خود قرار دادي آنها كه نه بر اثر عوامل زشت، و انحراف عقيده غضب تو دامنگيرشان شد و نه جاده ي حق را رها كرده و در بيراهه ها گمراه و سرگردان مانده اند و خداوند به ما هشدار مي دهد كه در برابر شما هميشه دو خط انحرافي قرار دارد، خط "مغضوب عليهم" و خط "ضالين" كه به زودي به تفسير اين دو آشنا خواهيم شد.

" الَّذينَ أنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ" كيانند؟

سوره ي "نساء" آيه ي69 اين گروه را معرفي كرده است: "كساني كه دستورات خدا و پيامبر را اطاعت كنند، خدا آن ها را با كساني قرار مي دهد كه مشمول نعمت خود ساخته، يعني پيامبران، رهبران صادق و راستين و جانبازان و شهيدان راه خدا و افراد صالح، و اينان رفيقان خوبي هستند."

همان گونه كه ملاحظه مي كنيم اين آيه افراد مورد نعمت خدا را چهار گروه معرفي مي كند: پيامبران، صديقين، شهداء، و صالحين. اين مراحل چهار گانه شايد اشاره به اين معني باشد كه براي ساختن يك جامعه ي انساني سالم، نخست بايد رهبران حق و انبياء وارد ميدان شوند. و به دنبال آنها مبلغان صديق و راستگو كه گفتار و كردارشان با يكديگر هماهنگ است، تا اهداف پيامبران را از اين طريق در همه جا گسترش دهند. آنگاه در اين دوران سازندگي فكري، طبيعتاً عناصر آوده و آنها كه مانع راه حق اند سر بردارند، جمعي بايد در مقابل آنها قيام كنند و عده اي شهيد شوند و با خون پاكشان درخت توحيد آبياري گردد. در مرحله ي چهارم محصول اين كوشش ها و تلاش ها به وجود آمدن "صالحان" است، اجتماعي پاك، شايسته و آكنده از معنويت. بنابراين ما در سوره ي "حمد" در شبانه روز پي در پي از خدا مي خواهيم كه در خط اين چهار گروه قرار گيريم، و روشن است كه در هر مقطع زماني بايد در يكي از اين خطوط، انجام وظيفه كنيم و رسالت خويش را ادا نماييم.

" مَغْضُوبِ عَلَيْهِم" و "ضالِّين" كيانند؟

جدا كردن اين دو از هم در آيات فوق نشان مي دهد هر كدام اشاره به گروه مشخصي است.

از موارد استعمال اين دو كلمه در قرآن مجيد چنين استفاده مي شود كه " مَغْضُوبِ عَلَيْهِم" مرحله اي سخت تر و بدتر از "ضالِّين" است، و به تعبير ديگر "ضالِّين" گمراهان عادي هستند، و " مَغْضُوبِ عَلَيْهِم"، گمراهان لجوج و يا منافق، و به همين دليل در بسياري از موارد، غضب و لعن خداوند در مورد آنها ذكر شده است.

در آيه ي106 سوره ي "نحل" مي خوانيم: "آنهايي كه سينه ي خود را براي كفر گسترده ساختند غضب پروردگار بر آنها است."

به هر حال " مَغْضُوبِ عَلَيْهِم" آنها هستند كه علاوه بر كفر، راه لجاجت و عناد و دشمني با حق را مي پيمايند و حتي از اذيت و آزار رهبران الهي و پيامبران در صورت امكان فروگذار نمي كنند.


موضوعات مرتبط: تفاسیر، ،
برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 22 مرداد 1393برچسب:, ] [ 13:38 ] [ راشد ]
صفحه قبل 1 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

با سلام خدمت تمامی مسلمانان ایران زمین. هدف از تشکیل این وب بیان اسلام و دین و مذهب شیعه بوده است و اگر سوالی در این موارد برای شما دوستان بوجود آمد ما پاسخگوی سوالات شما هستیم. تمامی مطالب این وب برای شما عزیزان گذاشته شده و علاوه بر این ما فایل های صوتی همین مطالب را با سخنرانی عالم عالی قدر آیت الله راشد برای شما گذاشته ایم که در صورت نیاز می توانید آنها را دانلود کنید. علاوه بر این فیلم هایی نیز برای شما تهیه شده است. منتظر نظرات و سوالات شما عزیزان هستیم.
آرشيو مطالب
مرداد 1393
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 108
بازدید ماه : 295
بازدید کل : 9418
تعداد مطالب : 113
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1